چگونه ترس دانش آموزان از مدرسه را کاهش دهیم؟
ترس از مدرسه بیشتر در دانش آموزان مقطع دبستان که ترس از جدایی از والدین در آن ها وجود دارد، مشاهده می شود.
نفسم داشت بند می آمد، پاهایم رمقی برای حرکت نداشت، دستانم می لرزید، گلویم خشک شده بود، دوست داشتم به خانه بازگردم، اشک هایی که در چشمانم حلقه زده بود، جلوی دیدم را گرفته بود. سرجایم میخ کوب شده بودم که نفر پشت سری هلم داد و گفت: برو! ترس نداره که ...!
آنچه خواندید ناگفته های یک محکوم به اعدام قبل از رفتن کنار چوبه دار نیست، بلکه خاطراتی است که اگر به سال های کودکی خود برگردید، شبیه آن را بسیار پیدا می کنید، خاطراتی که یا برای خودتان یا برای همکلاسی هایتان اتفاق افتاده است. روز اول مهر، روزی که همیشه برای بسیاری از دانش آموزان روز دلهره و اضطراب به حساب می آید. خیلی هم فرقی نمی کند که دختر باشند یا پسر، زرنگ باشند یا درس نخوان، سال اولی باشند یا سال آخری. البته این دلهره و اضطراب تا جایی که به ترس و وحشت از مدرسه تبدیل نشود و فرار از مدرسه را به دنبال نداشته باشد، طبیعی است ولی سوال این جاست با فرزندانی که به شدت از مدرسه می ترسند،
چطور باید رفتار کنیم؟
ریشه یابی علت ترس
ترس از مدرسه بیشتر در دانش آموزان مقطع دبستان که ترس از جدایی از والدین در آن ها وجود دارد، مشاهده می شود ولی اگر این ترس در مقاطع بالاتر در دانش آموزی دیده شود، بیشتر به طرز برخورد کادر مدرسه و معلمان برمی گردد.
ترس در دانش آموزانی که به مدرسه جدید می روند نیز مشاهده شده که ترس این گروه ریشه در جدایی از والدین یا نداشتن دوست یا ناآشنایی با محیط مدرسه و معلمان دارد. همچنین گاهی تغییرات ناگهانی در شرایط زندگی از قبیل جدایی والدین از یکدیگر، فوت ناگهانی یکی از نزدیکان، تعویض منزل و... نیز می تواند سبب بروز این گونه ترس ها شود که اغلب موقتی است و با رفتار درست و صحیح والدین و کادر مدرسه بر طرف می شود.

همچنین توقع و انتظارات بیش از حد والدین از فرزندانشان به ویژه در سنین دبیرستان نیز از علل بروز اضطراب و ترس در فرزندان به هنگام حضور در مدرسه است. در مجموع، والدین باید با ریشه یابی علل ترس فرزند خود و شناخت دقیق آن، به او کمک کنند تا بر این ترس غلبه کند.
کارهایی که به کاهش ترس دانش آموزان کمک می کنند:
با فرزند خود درباره اتفاقاتی که در مدرسه می افتد، صحبت کنید:
خوشبختانه بیشتر دانش آموزان به ویژه دانش آموزان زیر 12سال دوست دارند که درباره مدرسه و کارهایی که انجام داده اند با والدین خود صحبت کنند البته گاهی کم تحملی و بی طاقتی والدین، سبب می شود که آن ها از حرف زدن پشیمان شوند و این کار را انجام ندهند.
هنگام بروز ترس های کوچک و موقتی، برخورد شدید نداشته باشید: گاهی پیش می آید که دانش آموزی به طور مقطعی، یک یا 2روز برای رفتن به مدرسه اشتیاقی نشان نمی دهد. در این حالت به تشویق و تنبیه های شدید متوسل نشوید زیرا دانش آموز با تشویق زیاد بدعادت می شود و فکر می کند کار مهمی برای والدینش انجام می دهد و با تنبیه نیز از مدرسه گریزان تر می شود. هنگام بروز این مشکل اگر مطمئن هستید که پیش زمینه خاصی از مواردی که درمقدمه گفته شد وجود ندارد، بر این امر تأکید داشته باشید که رفتن به مدرسه ضروری است و شما به هیچ عنوان پذیرای نرفتن او به مدرسه بدون دلیل محکم و منطقی نیستید.
برایش یادداشت بگذارید:
یادداشت های کوچک و پر مهری برای او بنویسید و در کیفش بگذارید تا با دیدن آن ها در مدرسه، بداند که به طور موقت از شما جدا شده است و خیلی زود به منزل برمی گردد. این یادداشت ها در افزایش اعتماد به نفس دانش آموز نیز بسیار م?ثر است.
با معلم او مشورت کنید:
اگر فکر می کنید که کودکتان ضعف خاصی در درس، رفتار، ظاهر و... دارد با معلم او صحبت کنید تا در کلاس توجه بیشتری به او و روابطش با دیگران داشته باشد. گاهی دانش آموزان دیگر با مسخره کردن، او را از مدرسه رفتن گریزان می کنند.
دوستان فرزندتان را به منزل دعوت کنید:
معمولا بچه ها هنگامی که در ساعتی غیر از مدرسه یکدیگر را می بینند، بسیار خوشحال هستند و همین امر به آن ها کمک می کند که در مدرسه نیز روابط بهتری با هم داشته باشند و برای حضور در مدرسه نیز اشتیاق بیشتری نشان دهند.
در انجام کارهای مدرسه به او کمک کنید:
در این حالت او احساس می کند که شما نیز در جریان کامل کارهای مدرسه او هستید و مثل یک همکلاسی در کنار او قرار گرفته اید. این کار به بهبود روابط شما نیز کمک می کند.
دلیل و اهمیت مدرسه رفتن را به او بگویید:
دوست داشتن فرزندتان را مشروط به مدرسه رفتن نکنید و وقتی از مدرسه رفتن اجتناب می کند، پیام های هیجانی مانند «من دیگر مادرت نیستم»، به او ندهید.
نباید حس کند برای خوشحالی مادر باید به مدرسه برود. پس دلیل و اهمیت واقعی مدرسه رفتن را به او بگویید؛ با این حال توجه داشته باشید که نباید با او در مورد مشکلات مدرسه نرفتن یا به دست نیاوردن شغل مناسب در صورت مدرسه نرفتن صحبت کنید. چرا که با این کار تنها اضطراب او را افزایش خواهید داد.

به او توانایی مراقبت از خود در مدرسه را بیاموزید:
مانند این که چگونه می تواند در مدرسه به تنهایی از عهده کارهای شخصی اش برآید. باید بررسی کنید دانش آموز در مدرسه مشکلی نداشته باشد و مورد تمسخر یا آزار دیگر دانش آموزان قرار نمی گیرد. آسان و مفید جلوه دادن مقررات مدرسه و وجود معلمی که ارتباط خوبی با دانش آموز برقرار کند، به کاهش ترس او از مدرسه کمک می کند.
از مسئولان مدرسه بخواهید به فرزندتان مسئولیت دهند:
داشتن مهارت ارتباطی مناسب و دوست یابی باعث کسب تجربه های مثبت می شود. با دادن مسئولیت اجتماعی به دانش آموز کمک کنید بتواند بهتر ارتباط برقرار کند و نیازهایش را بیان کند. داشتن مسئولیتی در کلاس درس حضور او را در مدرسه هدفمند خواهد کرد.
از مدرسه برای ترساندن و تنبیه استفاده نکنید:
مثلا نگویید: اگر غذایت را نخوری، به معلمت می گویم.
دانش آموز را برای مدرسه رفتن تشویق کنید و اگر در خانه ماند، اجازه بازی و تماشای تلویزیون را در ساعت هایی که باید در مدرسه باشد، به وی ندهید.
خودتان را اصلاح کنید:
معمولاً مادران بچه هایی که از مدرسه می ترسند شخصیتی افراطی، مضطرب، بیش از اندازه حمایت کننده، مردد، غیرمنطقی، حساس و عاطفی دارند که اضطراب خود را با بیان افکار منفی و عمل خود به بچه ها منتقل می کنند. اغلب این مادران افرادی وسواسی، کم تحمل، نکته سنج و موشکاف هستند که احتمالاً خود یا یکی از نزدیکانشان در کودکی دچار همین مشکل بوده اند، پس بد نیست کمی هم برای اصلاح رفتارهای خودتان وقت بگذارید.
[ چهارشنبه 92/11/16 ] [ 6:46 عصر ] [ آجرلو ]
دریافت کارنامه تحصیلی معمولا برای دانشآموزان و والدین آنها با اضطراب و دلهره همراه است و این استرس در میان دانشآموزانی که به هردلیل امتحان خود را باموفقیت برگزار نکردند، بیشتر دیده میشود.
در مرحله اول دانشآموزان را به دو دسته تقسیم میکنیم:
گروه دانشآموزان موفق و گروهی که در امتحانات موفق نبودهاند. با شما رفتاری که باید پیش بگیریم را دوره میکنیم:

در برخورد با دانشآموز موفق باید این نکتهها را حتما به خاطر بسپاریم:

در پیروزیها باید سعی کنیم که علل موفقیت او را مشخص کنیم تا بداند اسباب و علل پیروزی او چه چیزهایی بوده و سپس با تاکید بر آن ها زمینه رشد شخصیتی وی را در تمام ابعاد فراهم کنیم.
والدین باید طوری عمل کنند تا دانشآموزان بدانند که با گرفتن نمرات درخشان و کارنامه قبولی کار تمام نشده بلکه باید خود را برای مراحل بعدی آماده کنند بنابراین بعد از دریافت کارنامه قبولی و استراحت و تفریح مختصر، باید به آنان کمک کنیم تا برنامهای برای خود تنظیم کنند و به فعالیتهای خود در زمینه دانشافزایی ادامه دهند.
اگر فرزندان متعددی دارید و یکی از آنان با نمرات بالایی درخشیده است نباید آنان را با یکدیگر مقایسه کنیم و از همه مهمتر نباید طوری رفتار کنیم که فرزند موفق احساس خودبزرگ بینی و غرور کند و فرزندان دیگر احساس حقارت کنند بلکه رفتار ما باید به نحوی باشد که سایر فرزندان تشویق شوند که در حد توانشان تلاش و کوشش کنند.
برخورد با دانشآموزان ناموفق
قبول داریم هنگامیکه کودک با گلوی پر از بغض و چشمان پر از اشک و شاید هم بیقرار و عصبی پا به خانه میگذارد مشکلترین لحظههای پدر و مادر آغاز میشود. والدین احساس میکنند که کودکشان یک سال عمر خود را همراه با مخارج سنگینی که پدر و مادر برای او صرف کردهاند از دست داده، اما باید بپذیرند که این لحظات از مهمترین و حساسترین زمان زندگی آنان است و رفتار و عکسالعمل شما به عنوان پدر و مادر میتواند مسالهآفرین و سرنوشتساز باشد.
بعضی از والدین ممکن است در این موقعیت فرزندانشان را با نیشخند، تمسخر، خشونت، آبروریزی، سرکوفت زدن، قهر و طرد کردن و اعطای القابی مثل بیعرضه، تنبل و ... تنبیه کنند اما این تنبیهها هر چند که موجب تخلیه غیراصولی بعضی از والدین است ولی تجربه نشان داده که برای کودکان و نوجوانان خونسردی به جای تلاش بیشتر، عقبافتادگی تحصیلی، فرار از مدرسه، ترکتحصیل، ایجاد یأس و ناامیدی، عصیان و نافرمانی را به بار میآورد. پس قبل از هر چیز خود را از این گونه رفتار پاک کنید البته اگر به آینده فرزند خود واقعا امیدوارید.
راهکارهای دیگر
بدون شک همه دانشآموزان در امتحانات نتایج دلخواه و مناسب را بدست نمی- آورند و علت این مساله نیز به عوامل مختلفی بستگی دارد. ویژگیهای فردی دانشآموز، عوامل آموزشگاهی، خانوادگی و اجتماعی میتواند در نحوه نتیجهگیری دانشآموز موثر باشد اما برخی از والدین بدون توجه به این مسایل، نتایج ضعیف درسی فرزندان خود را بر نمیتابند و پس از اطلاع از نمرات ضعیف فرزند خود، به آنها برچسبهای ناروایی میزنند.
زدن برچسب نه تنها هیچ کمکی برای پیشرفت تحصیلی دانشآموز نمیکند بلکه در اغلب موارد دانشآموز را از اشتیاق ادامه تحصیل و کسب موفقیت درسی هم باز میدارد.
کم کم صدور کارنامههای دانشآموزان آغاز میشود و باتوجه به سنین دانشآموزان ، نحوه برخورد با نتایج تحصیلی این گونه دانشآموزان ضروری به نظر میرسد.
یک برخورد نامناسب میتواند همه تلاشهای والدین، معلمان و مسوولان مدرسه را باناکامی روبهرو کند و به یقین این نتیجه مورد نظر هیچ یک از عوامل یاد شده نیست. کارشناسان تربیتی به خانوادهها توصیه میکنند که هنگام دریافت کارنامه دانشآموزان و اطلاع از نمرات ضعیف فرزندان خود، مواظب روح و روان آنها باشند و از سختگیری و بیاحترامی نسبت به آنها پرهیز کنند.

در هنگام دریافت کارنامه، بهتر است او را در موقعیتهایی قرار دهیم که فعالیتهایش توام با موفقیت و تجربههای شیرین باشد.
همواره سعی کنید توانمندیهای او را مد نظر قراردهید نه ضعفهای او را.
به تفاوتهای فردی فرزندتان توجه کنید، مبادا او را با دیگران مقایسه کنید بلکه تنها میتوانید نمرات او را با یکدیگر مقایسه کنید.
توقع و انتظار از فرزندتان در حد تواناییهایی او باشد.
وقتی نمرات فرزندتان ضعیف است تنها او را مقصر ندانید و این پرسشها را از خود بپرسید که آیا الگوی تلاش و جدیت برای او بودهاید؟
چنانچه نمره خوب یا نسبتا خوب در کارنامه وجود دارد به آن اشاره کنید. اگر همه نمرات درسطح پایین است باز میتوانید از نمرات دیگر بالاتر اشاره کنید و سپس علت ضعیف بودن نمرات را از فرزند خود جویا شوید و به به فرزندتان بگویید چه کمکی از دست ما بر میآید.
با یکدیگر همه راههای ممکن را بررسی کنید و به او اطمینان دهید که شما حامی او هستید، او را دوست دارید.
اگر بعداز بررسی علل، درصدد رفع ضعف خود است، تا آنجا که امکان دارد شرایط فعالیت را برای او آماده کنید و به فرزند خود قوت قلب دهید و متذکر شوید که هنوز دیر نشدهاست.

با نگاه دقیق به کارنامه نمرات درسهای مختلف را با میانگین درسهای کلاس مقایسه کنید و نمرات خوب و خوبتر را مورد توجه قرار دهید و برای تلاشی که در کسب آنها صورت گرفته وی را تحسین کنید.
با کمک و تمایل فرزند خود،برنامهای برای آمادگی و مرور درسهای تجدیدی برای او تنظیمکنید تا دانشآموز از هماکنون به فکر امتحانات مجدد (شهریور ماه) باشد.
عدم موفقیت دانشآموز در درسها نباید سبب محرومیت اواز تفریح، مسافرت، گردش با دوستان و استراحت شود بلکه باید برای همه کارهای او برنامهریزی کرد زیرا فرزند شما به همه آنها نیاز دارد.
فراموش نکنیم که دانشآموز ناموفق نیز مانند سایر دانشآموزان حدود 9 ماه تلاش کرد و برای موفقیت در امتحانات و ورود به سال تحصیلی آینده، نیاز به گردش و تفریح و استراحت کافی دارد.
بامشاورمدرسه نیز مشورت کنید تا شمارا در پیداکردن بهترین راهحل و علت مشکل یاری کند.
رفتار درست چیست؟
دسته دیگری از والدین هنگام روبهرو شدن با نتایج بد امتحانات فرزندانشان با خویشتنداری و حوصله و متانت رفتار میکنند. آنان به جای پرخاشگری و تنبیه، با فرزندانشان به تجزیه و تحلیل نتایج امتحانات میپردازند و به عبارت دیگر به علل شکست فکر میکنند و نسبت به رفع عوامل شکست اقدام میکنند. اگر هم که شما همه راهای درست را رفتهاید و به نتیجه نرسیدهاید بهتر است حتما با یک مشاور تحصیلی مشورت کنید.این راه هم از نگرانیهای شما کم میکند و هم میتواند عملکردی پیشگیرانه از رفتار نادرست شما و فرزندتان در آینده باشد.
گذشته از تمام مواردی که گفته شد زمانی که کارنامه فرزندتان به دست شما میرسد حتما این موارد را مرور کنید:

آیا او بیماری جسمی مثل ضعف بینایی و شنوایی ندارد؟
علل روحی و روانی مانند اضطراب، افسردگی، ترس و نداشتن اعتماد به نفس در او وجود ندارد؟
محیط خانه برای درس خواندن ویژگیهای لازم را دارد یا پر از آشوب، اختلاف خانوادگی و مسافرت و مهمانی است؟
آیا نظارت شما بر کار او در طول سال تحصیلی به علت پرمشغله بودن به فراموشی سپرده نشده است؟
درخصوص علت ضعیف بودن نتیجه امتحان حتما با خود دانشآموز صحبت کنید و نظر او را بخواهید و او را وادار به چارهاندیشی و تصمیمگیری کنید تا حاضر شود فعالانه برای رفع نواقص خود بکوشد.
پس از مشخص شدن علت یا علل باید برای جبران عقبافتادگی تحصیلی او برنامهریزی کرده و سپس بر اجرای برنامههای تعیین شده دقیقا نظارت کنید.ہ(از سایت تبیان )
[ چهارشنبه 92/11/16 ] [ 6:34 عصر ] [ آجرلو ]
[ سه شنبه 92/11/15 ] [ 11:27 صبح ] [ آجرلو ]
[ یکشنبه 92/11/13 ] [ 10:0 صبح ] [ آجرلو ]
[ یکشنبه 92/11/13 ] [ 9:56 صبح ] [ آجرلو ]
برای دریافت نمونه سوال ریاضی قسمت 7 اینجا کلیک کنید
برای دریافت نمونه سوال ریاضی قسمت 8 اینجا کلیک کنید
[ دوشنبه 92/11/7 ] [ 10:54 عصر ] [ آجرلو ]
سالهای خیلی دور در جایی پر از حیوانات مختلف ،داینا سوری زندگی می کرد که هیچ دوستی نداشت.دایناسور داستان ما که اسمش سیوان بود تنهای تنها در یک غار تاریک و بدون هیچ دوستی روز رو به شب می رسوند و هیچ هدفی نداشت.صبح ها که از خواب بلند می شد با بی حوصلگی چرخی در اطراف غارش می زدو کمی علف می خورد تا از گرسنگی خلاص شود و دوباره به درون غار بر می گشت و کمی با وسایل بازی اش که همه از سنگ بودند بازی می کردو شب هم برای سیر کردن شکمش به این طرف و آن طرف غار سری میزد و دوباره به داخل غار بر می گشت و می خوابید.و این کار همیشه و هر روز تکرار می شد.
سیوان همیشه به اینکه دوستی خوب و مهربان داشته باشد فکر می کرد و حتی از اندیشیدن به این موضوع حسابی ذوق زده می شد، ولی وقتی به مشکلی که داشت فکر می کرد از ناراحتی چشمانش پر از اشک می شدو گریه می کرد.حتی حیوانات دیگر هم نمی خواستند که با سیوان دوستی کنند چون از سنگ شدن می ترسیدند….
مشکل سیوان این بود که به هر چیزی دست می زد آن چیز به سنگ تبدیل می شد و این موضوع باعث شده بود تا هیچ حیوانی با سیوان دوستی نکند، حتی دیگر همه او را فراموش کرده بودند و این سبب شده بود تا سیوان غمگین تر از همیشه بشود.
در جای دیگر این جنگل عجیب و غریب حیوانی دیگر وجود داشت که بسیار مهربان و با گذشت بودهمه او را تیبانو صدا می کردند.تیبانو یک دایناسور پرنده بود و با پرواز کردن، به همه جای جنگل سر می زد و از همه خبر می گرفت ،اگر حیوانی مریض می شد به عیادتش می رفت و اگر کسی مشکل داشت به او کمک می کرد تا مشکلش را حل کند، به همین خاطر همه ی حیوانات و دایناسور ها او را دوست داشتند و به او احترام می گذاشتند.
یک روز که تیبانو در جنگل سر کشی می کرد،دید که چند بچه فیل روی پُلی چوبی گرفتار شده اند .پل خراب و فرسوده بود به طوری که با هر لغزش فیل ها تکه ای از پل به داخل رود خانه پرتاب می شد.رود خانه ای خروشان که هیچ حیوانی نمی توانست از آن جان سالم به در ببرد.فیل ها ترسیده بودند و نمی توانستد از جای خود تکان بخورند، وقتی تیبانو را در حال پرواز کردن دیدند خوشحال شدند و از او تقاضای کمک کردند.تیبانو به کنار پل رفت ولی کاری از دست او نیز بر نمی آمد چون فیل ها با اینکه بچه بودند ولی سنگین تر ازآن بودند که او بخواهد آنها را با پرواز کردن نجات بدهد .
وقتی مادر فیل ها به کنار پل رسید بسیار نگران بود وبه تیبانو گفت:من نمی دانم چه کار باید بکنم فقط از تو خواهش میکنم که بچه های مرا نجات بدهی، با گفتن این جمله به گریه افتاد و به کناری رفت تا بچه هایش اشک های اورا نبینند.
تیبانو از اینکه کاری از دستش بر نمی آمد کلافه شده بود تا اینکه فکری به نظرش رسید.بله درست است این مشکل را فقط یک حیوان می توانست حل کند و آن حیوان سیوان بود.تیبانو بدون معطلی به سراغ سیوان رفت.
در آن طرف جنگل سیوان در غارش مشغول بازی با اسباب بازی های سنگی اش بود. دلش گرفته بود.تیبانو جلوی غار فرود آمد.سیوان تعجب کرده بود چون حتی یادش نمی آمد که آخرین بار کِی حیوانی را دیده بود.تیبانو وارد غار شد سیوان از تعجب، بهت زده شده بود و نمی دانست چه باید بگوید.قبل از این که سیوان حرفی بزند، تیبانو گفت:می دانم در این مدت تو را فراموش کرده بودیم ولی الان به کمک تو خیلی احتیاج داریم خواهش می کنم به ما کمک کن. سیوان کمی به خودش مسلط شد و گفت:تو که مشکل من را می دانی من به هر چیزی که دست می زنم آن چیز تبدیل به سنگ می شود.تیبانو با ناراحتی گفت: ما اکنون دقیقا به این مشکل تو احتیاج داریم لطفا با من بیا تا در راه همه چیز را برای تو توضیح بدهم.
سیوان با تمام سوالهایی که در ذهنش بود به دنبال تیبانو به راه افتاد و تیبانو نیز همه چیز را تمام و کمال برای سیوان شرح داد.وقتی به کنار پل رسیدند تمام حیوانات جنگل و همه ی دایناسورها آن جا جمع شده بودند واز دیدن سیوان خیلی تعجب کردند.تیبانو سیوان را به نزدیکی پل هدایت کرد و از او خواست تا به پل دست بزند، و سیوان هم بدون معطلی این کار را انجام داد. ناگهان در مدت زمان کوتاهی پل تبدیل به سنگ شد و دیگر از آن پل چوبی فرسوده خبری نبود.سیوان که دیگر کارش را انجام داده بود به کناری رفت و منتظر ماند تا بچه فیل ها از پل عبور کنند و به نزد مادرشان بر گردند. فیل ها به آغوش مادرشان رفتند و حیوان های جنگل با نگاهی تحسین بر انگیز به سیوان نگاه می کردند، ولی باز جرآت این که به او نزدیک شوند را نداشتند. سیوان این نگاه مهربان حیوانات را دوست داشت و آنها را درک می کرد .به همین خاطرآرام آرام از آنها دور شد و از اینکه توانسته بود برای حیوانات جنگل کار مفیدی انجام بدهد خوش حال بود .سیوان آرزو کرد که ای کاش مثل بقیه ی حیوانات شود و بتواند با آنها دوستی کند و دیگر تنها نباشد.
[ یکشنبه 92/11/6 ] [ 10:55 صبح ] [ آجرلو ]
برای اون قصه می گفت
از فندق و پسته می گفت
از ببر و آهو و پلنگ
قصه ی خرگوش زرنگ
از گربه ی شیطون بلا
از گرگ زشت و ناقلا
جوجه کوچولو
جیک و جیک و جیک
از رو زمین،دونه بر می چید
دنبال مادر همه جا
می گشت و دنیا رو می دید
یه روز که مرغه خوابید
جوجه کوچولو یواشکی
از لونشون بیرون دوید
گفت حالا گردش می کنم
یه کمی نرمش می کنم
کنار باغچه می شینم
دونه ها را بر می چینم
تا مامانم بخوابه
خیلی خوبه که خوابه
بچه خوبی می شم
مزاحمش نمی شم
جوجه کوچولو
خوشحال و شاد و سردماغ
قدم می زد میون باغ
گل های باغو خوب می دید
گاهی یه دونه شو می چید
گربه ی چاق ناقلا
زرنگ و شیطون و بلا
اومد به باغ با صفا
می دونی چی دید؟
جوجه کوچولوی تنها را
گفت خوبه شکارش کنم
لقمه ی خامش کنم
نه خوبه کبابش کنم
آهسته رفت به سوی او
به سوی جوجه کوچولو
خانم مرغه از خواب پرید
جوجه را تو لونه ندید
گفت ای خدا جوجه ی من
کجا گذاشته رفته
چرا بیدارم نکرده
چیزی به من نگفته
نکنه که گربه ی بلا
اون شکموی ناقلا
بگیره شکارش کنه
شام و ناهارش کنه
از لونه بیرون دوید
جوجه و گربه را دید
داد کشید قُد قُد قُدا
جوجه ی من بدو بیا
گربه هه در کمینه
می خواد تو رو بگیره
جوجه شنید
دوید و دوید
رفت زیر بال مادرش
خطر گذشت از رو سرش
گربه ی شیطون و بلا
اون شکموی ناقلا
جوجه کوچولو را شکار نکرد
خوراک واسه ناهار نکرد
جوجه به مادرش رسید
گربه ی شیطون و بلا
دستش به جوجه نرسید.
[ یکشنبه 92/11/6 ] [ 10:24 صبح ] [ آجرلو ]
[ یکشنبه 92/11/6 ] [ 10:16 صبح ] [ آجرلو ]
با چسب و مقوا و گوش پاک کن یک کاردستی زیبا درست کن
[ یکشنبه 92/11/6 ] [ 10:11 صبح ] [ آجرلو ]